سفر به دیگر سو

کدام انتظار؟ کدام مرجعیت رسانه‌ای؟

کسی در جایی نوشته بود که ای داد، چه نشسته‌اید که ما داریم مرجعیت رسانه‌ای را از دست می‌دهیم و چه بسا که از دست داده باشیم.
عیسی محمدی

عیسی محمدی

رسانه نگار/شاعر/ کارشناس تولید محتوا، مدیر رسانه و مشاور/علاقمند به توسعه فردی و برندینگ

جالب این‌که از دولتمردان هم تقاضا کرده بود که بیایند و کاری انجام بدهند تا این مرجعیت برگردد. تصور کنید که یک روزنامه‌نگار که باید مستقل باشد و وابسته به نهادی جدا از نهاد قدرت و دیگر نهادهای اجتماعی، از نهاد قدرت می‌خواهد که برایش کاری کند تا مرجعیت رسانه‌ای خودش را دوباره پیدا کند! به نوعی جمع نقیضین می‌شود و شبیه آن. یک دولتمرد چرا باید بخواهد که مرجعیت رسانه‌ای شما برگردد در حالی که اگر چنین اتفاقی بیفتد، در ابتدا لبه تیز رسانه، عملکرد خود او را خواهد شکافت؟ بگذریم… .
همه ما می‌دانیم که مرجعیت رسانه‌ای مدت‌هاست که از داخل کشور به خارج کشور منتقل شده و از دست رفته است؛ حالا اگر نخواهیم بگوییم که صفر شده است. در کل، ضعیف‌تر شده است. روایت‌سازی‌ها و روایت‌های اول و دوم و … در اختیار دیگران است، نه رسانه‌های ایرانی. همین چند وقت پیش بود که یکی دیگر از روزنامه‌نگاران ایرانی، به حق گفته بود که ما واقعا خلأ یک رسانه بین‌المللی ایرانی را داریم حس می‌کنیم. همین‌هاست که قدرت روایت‌سازی را از ما گرفته است. از این هم بگذریم…
پرسش اصلی من این است که پس ما روزنامه‌نگاران در این میانه چه کاره‌ایم؟ در حوزه توسعه فردی، جمله جالبی وجود دارد که می‌گوید: اگر انتظارهایی که از دیگران دارید، بشوید، همه چیز با موفقیت به پایان خواهد رسید. به تعبیر دیگر، ما کلی انتظار از دیگران و جامعه و … داریم که باید انجام بدهند. تنها کافی است بخشی از این انتظارها را خودمان عملیاتی کنیم تا به نکته‌های خاص‌تر و دستاوردهای جالب‌تری برسیم.
اجازه بدهیم کمی شفاف‌تر بحث کنیم. ما روزنامه‌نگاران چه انتظاراتی از دیگران داریم؟ این‌که از نظر مالی حمایت‌مان کنند، این که سهمیه کاغذ به ما بدهند، این‌که اجازه بدهند به اطلاعاتی که در اختیار دولت و حاکمیت است دسترسی داشته باشیم، این‌که شکایت نکنند، این‌که محدودیت ایجاد نکنند، این‌که مثلا مدیر رسانه‌مان اقتصاد رسانه را خوب بلد باشد، این‌که دیگر همکاران‌مان گزارش‌هایی عالی تولید کنند، این‌که به مثلث «سرعت، دقت، صحبت» وفادار بمانید، این‌که خوب بنویسند، این‌که به زبان فارسی دقت داشته باشند و درست بنویسند، این‌که روزنامه‌نگاران به شدت اهل مطالعه باشند و … . در واقع وقتی بحث به حوزه نقد می‌رسد، نقدهای زیادی به دیگران، حالا چه مسئول باشد یا همکار یا …، وارد می‌دانیم. اما آیا به یان فکر کرده‌ایم که اگر خودمان، تبدیل به انتظارهایی شویم که از دیگران داریم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
یعنی چه؟ مثلا این‌طوری:
– به جای انتظار اهل مطالعه بودن دیگر همکاران، خودم بیشتر مطالعه کنم؛
– به جای انتظار تولید گزارش‌های خوب دیگران، خودم گزارش‌های خوب را دنبال کنم؛
– به جای رفرنس شدن دیگر همکاران و رسانه‌ها، کاری کنم که خودم رفرنس شوم؛
– به جای انتظار چند صدایی بودن گزارش‌های دیگران، خودم گزارش‌های چند صدایی تولید کنم؛
– به جای انتظار زبان‌بلد بودن دیگران، خودم زبان یاد بگیرم؛
– به جای انتظار گزارش‌های میدانی خاص دیگران، خودم دنبال چنین گزارش‌هایی بروم؛
– به جای تیترها و سوژه‌های فوق‌العاده خاصی که از دیگران انتظار دارم، خودم چنین تیترهایی بزنم و چنین سوژه‌هایی رو کنم؛
– و این‌که به جای مرجعیت یافتن رسانه‌های دیگر داخل کشور، کاری کنم که رسانه خودم مرجعیت بیابد…
بله، همه نکته همین است که چرا ما خودمان کاری نکرده‌ایم تا به این مرجعیت برسیم؟ منتظر چه چیزی هستیم؟ دولتمردان؟ این‌که خیلی خنده‌دار است. مدیران رسانه؟ می‌دانیم که غالبا این‌کاره نیستند. منتظر دلسوزی دیگر رسانه‌های خارجی که حالا به خاطر گل روی ما کوتاه بیایند؟ این هم که یک جوک است. رعایت اصول روزنامه‌نگاری مثل نفس کشیدن است. شما برای نفس کشیدن متنظر کسب اجازه و طرح و برنامه از دیگران می‌مانید؟ نه، حتی در بغرنج‌ترین شرایط هم نفس می‌کشید. اتفاقا وقتی ضربان قلب‌تان شدیدتر می‌شود، بیشتر نفس می‌کشید و ناخودآگاه‌تر این کار را می‌کنید. چرا حتی در شرایط بحران، ما نباید اصول کارمان را به صورت خودکار و ربات‌وار، انجام بدهیم؟ چرا همیشه از دیگران انتظار داریم؟ چرا یک جوالدوز به دیگراننزدینم و یک سوزن به خودمان؟
بله، متأسفانه بخش اعظمی از مرجعیت نیافتن رسانه‌‌های ما، حاصل همین انتظارهای بیخودی از دیگران است؛ انتظارهایی که هیچ‌گاه به سرانجام نمی‌رسند. تا حالا کسی را دیده‌اید که با در انتظار دیگران نشستن، به جایی برسد؟ رسانه هم چنین است…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا